P'

پ پریم

P'

پ پریم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

 

درست یادم نیست از چند سالگی بهم الهام شد که در یکی از روزهای تابستانی بیست و دو یا سه سالگی خواهم مرد! و مردنم حتما چیزهایی را ناتمام می‌گذاشت که آن زمان برای رها کردن‌شان غصه می‌خوردم و برای همین از رسیدن روزهای تابستان بیزار و ترسان بودم. این شد که با تمام نیروی درونی‌ام در برابر «مردن در بیست و سه سالگی» مقاومت کردم و با اصرار زیاد خواستم که زنده بمانم. 

خب، زنده ماندم.

بدون کوچک‌ترین اثری.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۷ ، ۲۲:۴۴
پریا

 

 تمام چیزی که من تو 17 سالگی برای عاشق شدن نیاز داشتم؛ همین نگاه، همین لبخند کج، همین ابروی بالا رفته، همین موها، همین لحن حرف زدن، همین خنده های خوب...

البته که گیلبرت همیشه جذاب و خواستنی بوده، ولی نه بیشتر از هر قهرمان داستانی دیگه. اما اینجا کاملا زنده و مجسم و پرستیدنی هست.

 

 

gil1

gil2

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۷ ، ۰۰:۲۰
پریا

 

روزگاری شام غمگین خزان

خوش‌تر از صبح بهارم می‌نمود

این زمان حال شما حال من است

ای همه گل‌های از سرما کبود

 

روزگاری چشم پوشیدم ز خواب

تا بخوانم قصه‌ی مهتاب را

این زمان - دور از ملامت‌های ماه -

چشم می بندم که جویم خواب را

 

فریدون مشیری | با صدای افسانه رثایی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۷ ، ۰۲:۱۵
پریا