تو باشی کار سختی نیست
چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۴۴ ق.ظ
گفت: روزهای آخر بارداریم بود که به رضا گفتم ماشین رو نیار، بیا بریم یه کم پیاده قدم بزنیم. وقتی داشتیم تو خیابون قدم می زدیم رضا گفت شبیه این تازه عروس و دامادهای بدبختی شدیم که چون پول ندارن مجبورن با عشق قدم بزنن.
گفتم: خب وقتی پول ندارن باید عاشق هم باشن، اما وقتی پول هست مجبور نیستن حتما عشق هم داشته باشن.
فکر کردم به حرفی که زدم هیچ اعتقادی ندارم ولی احتمالا دارم.
۹۵/۱۰/۰۸