P'

پ پریم

P'

پ پریم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

 

وقت هایی که اونقدر از کسی دلخور می شم که نباید، تنها راه انتقامم رو تو این می بینم که بمیرم و اون شخص پشیمون شه از کاری که با من کرده.! که تا قیامت هیچ فرصتی برای دلجویی از من نداشته باشه. چون می دونم اگه نمیرم در اولین فرصت یادم میره و از دلم درمیاد.

 

 یکی نیست بگه: ابلهِ متوهمِ خوش باور!

  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۶ ، ۲۳:۲۱
پریا

 

نمی دونم چند ماهه که "سه شنبه ها با موری" پایین تختم مونده بود و نه می خوندم و نه میذاشتمش تو قفسه. و صرفا به خاطر این که کتاب امانت بود و دوست داشتم زودتر پسش بدم، تصمیم گرفته بودم که تا این رو نخوندم، کتاب دیگه ای رو شروع نکنم. و به این ترتیب من موندم و سه شنبه های پایین تخت و اتحادیه ابلهانی که بعد از خوندن هر 20 صفحه باید چرت بزنم و چند ماهی که مثل همیشه حروم شد.

امشب بالاخره برای این که قفل کتابای دیگه رو بشکنم، کتاب رو برداشتم و بعد از خوندن چند صفحه با اشتیاقی که خیلی وقته ندارم بدون زمین گذاشتنش 70 صفحه رو یک جا خوندم. ولی چون مغزم و حرفایی که با خودم می زدم نمی ذاشت رو کتاب تمرکز کنم، مجبور شدم بی خیالش شم و بیام اینجا بنویسم.

این که من هیچ برنامه ای برای زندگیم ندارم.

از وقتی که:

"کشف کردم که جهان فقط شامل علایق من نمی شود."

"رویای زندگی ام رنگ باخت، و برای اولین بار در زندگی ام شکست خوردم."

با توجه به این که من هیچ وقت تو زندگیم برای هیچی تلاش نکردم، شکست خوردن عبارت مسخره ای به نظر میاد. ولی خب قبل ترها حداقل یه سری رویا داشتم و بدون تلاش یا برنامه ای برای به واقعیت تبدیل کردنشون الان اون ها رو هم ندارم. به هرحال ویژگی ای که من دارم اینه که عمیقا و به صورت عملی تحت تاثیر هیچ چیزی قرار نمی گیرم؛ و این نیست که مثلا یه تصمیم یا یه جمله زندگیم رو زیر و رو کنه. که به قول سعدی بسیار خلاف عهد کردم...

به طور بی علاقه و غیر منتظرانه ای منتظرم ببینم آخر این ماجرا کجاست.

 

  * تمام نقل قول ها از کتاب

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۶ ، ۰۱:۱۱
پریا