P'

پ پریم

P'

پ پریم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

به نام من گناه کن

شنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۲، ۱۲:۰۵ ق.ظ

 

بعضی شب‌ها که مهدی دیر میاد خونه (مهدی هر شب دیر میاد خونه)، تو خونه راه می‌رم و از سر دلتنگی برای جوجه‌ گنجشک‌ها با خودم حرف می‌زنم و نازشون رو می‌خرم: «آلا آلا دختر جونی / ناز بلا دختر جونی» و «اوجو ملا! اوجو اوجو ملا».

بعد انگار یکی تو ذهنم پوزخند می‌زنه که: ها، چی شد؟ تو که نیازی به روابط انسانی هرروزه نداری! تو که از اونا نبودی که دل‌شون می‌خواد با بقیه حرف بزنن. تو که ترجیح می‌دی تو خونه تنها باشی تا این‌که وقتت رو با بقیه بگذرونی. حالا از سر تنهایی داری راه می‌ری و با خودت حرف می‌زنی! دیدی همش حرف مفته؟

ولی این نیست.

من هنوز همونم. فکر می‌کنم همونم که عطشی برای زدن «مهم نیست چه حرفی، فقط حرف باشه» ندارم. و این‌ها فقط مخصوص جوجه گنجشک‌هاست. با این وجود، گاهی انگار دلم برای این همه تنهایی خودم می‌سوزه. همین تنهایی که باعث می‌شه خودم رو به خاطر گفتن این ناز کشیدن‌ها با صدای بلند سرزنش کنم. گاهی تو آینه‌ی روشویی به خودم نگاه می‌کنم و تو چشم‌هاش بهش می‌گم: «چقدر تنهایی»، این حرکت خیلی رقت‌انگیزه و اون خودم نیستم که این رو به خودم می‌گم.

احساس می‌کنم من برعکس اون ضرب‌المثلم که می‌گه: «آب نمی‌بینه، وگرنه شناگر خوبیه!»، مثلا باید بهم بگن: «کویر ندیدی، وگرنه سکوت خوبی نیستی!» [با تصویر مظفر صبحدم تو شن‌های بیابان]

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۱/۱۹
پریا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">