P'

پ پریم

P'

پ پریم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

خاموشی

شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۰۰ ب.ظ

 

یادم هست روزهایی که انگار از الان خیلی دورند، هیچ وقت گله و شکایتم رو پیش بقیه نمی گفتم. که شاید به قول سعدی: "مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه." گذشته از اون هم، حاضر نبودم چیزی رو که مال منه، مربوط به منه، پیش چشم بقیه پایین بکشم. فکر می کردم اگر چیزی هم این وسط خوب نیست، بهتره که فقط خودم خبر داشته باشم. یه تفکر دیگه هم که داشتم این بود که مثل اون دیالوگ تو نجات سرباز رایان معتقد بودم: "شکایت از پایین به بالا می ره."

اما حالا... یه چیزهایی تو وجودم عوض شده، هرچند ناخواسته و بی ندامت، اما سنگین و پر حسرت. اینکه دیگه حاضر نیستم برای دلم آبروداری کنم3 برام تلخ و رنج آوره اما چیزیه که پذیرفتم و ...1 شاید فهمیدم که اون چیزها مال من نیستند، در واقع هیچی مال من نیست. و اینکه حالا دیگه اونقدرها بالا نیستم که شکایتم فقط پیش خودم بمونه... "تا انتها سقوط، تقسیم بر سکوت..."2

 

 

1. تصویری که برای این رنج توی ذهنمه مربوط به تصمیم های فرمانده کل سریال نسل خورشیده، هرچند مسخره.

2. شعر اصلی که شاعرش رو یادم نیست: "تا انتها صعود، تقسیم بر سکوت"

3. یاد روزهایی که می گفتم: "سکوتم از رضایت نیست / دلم اهل شکایت نیست..." :)

 

 

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۱۵
پریا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">