"نیاد اون روزی که دیره ، واسهی داشتن عشقم...
ترسم از اینه که روزی من به یاد تو نباشم
دیگه دلسرد بشم از تو ... برم و با تو نباشم..."
خب باید عرض کنم که اپیزود اول "اون روز" که تو آهنگ شادمهر اومده امروز صبح بود. که از خواب بیدار شدم و دیدم واقعا اگه هر اتفاقی بیفته برام اهمیت نداره. حتی یه لحظه فکر کردم: حتی اگه تهران قبول شی؟ و ته دلم هیچ احساس خوشی یواشکی نبود. واقعا برام اهمیتش رو از دست داده بود. چرا؟ چون از وقتش گذشت. تا رسیدن وقتی که دیگه هیچکدوم از "آرزوهام" رو ازت نخوام تنها یک قدم باقیست. دیگه بقیهاش رو ، اگر هروقت هرچی ازت بخوام، آرزو نیست.
جهان برایم دیگر هیچ نداشت
و من دلیر، مغرور و بی نیاز...
اما نه از دلیری و غرور و استغنا!
که از نداشتن، از نخواستن.
زندگی کوچکتر از آن بود که مرا برنجاند و زشتتر از آن که دلم بر آن بلرزد.
هستی تهیتر از آن که به دست آوردنی مرا زبون سازد،
و من تهیدستتر از آن که از دست دادنی مرا بترساند. "هبوط در کویر - علی شریعتی"
الان ناراحتیام از اینه که اینم اهمیتش رو برام از دست داد و از دست رفت.
زیاد نیستن چیزایی که برای آدم..
جای پاییز خالیه. نمودار P و 'P خیلی لخت و پتیه.
** پایان پردهی دوم (با فونت بیآسمان 36)